دیشب ساعت 12 نیمه شب به لوزستان سفر کردم همیشه شب ما صبح ان هاست پس وقتی رسیدم ساعت 10 صبح بود من برای رفت به قصر باید از بازار رد می شدم و چون من مشاور اعظم پادشاه هستم وهمه منو می شناسند باید با همه سلام احوالپرسی می کردم وقتی به قصر رسیدم دوست من لی هوک در را باز کرد وبه من خوش امد گفت . رفتم وگفتم سلام ای شاه بزرگ وسلام ملکه له بزرگ . سال روز پادشاهیتان مبارک . من برای جشن اماده هستم لوزه جان سلام برو مهمانان روبه تالار قصر دعوت کن من مهمانان رو به تالار قصر دعوت کردم در اغاز همه سرود ملی لوزستان را خواندیم لووووووووزستان.......... بعد هم گپ گفت میهمانان بعد هم سخنرانی شاه وبعد هم خوردن کباب بره ی مخصوص سر اشپز وبعد هم رقص و............ و پایان اماوقتی شاهتاج میهمانی اش را در اورد می خواست تاجش را بگذارد داد زد تاجمان گم شده
سلام عسل بانو، پس تکلیف این تاج چی شد؟
(لوزستان دوست داشتنی ساختی عسل خانم، اگه دوست داشتی،لطفا یه اسم هم برا من انتخاب کن)
متظر باشید...
تکلیف این تاج چی شد من منتظرم
باباصبر کنید
کار زمزک ها نباشه
نکنه میخوان جشن و خراب کنن
شاید....
هیجان قصتو دوست دارم ادامه بده عزیزم
lممنوم قسمت بعدیش فرداست