سلام دوستان ببخشین یه زره دیر اومدم در لوزستان اگر تاج شاه گم بشه وتا 3روز پیدا نشه شاه بر کنار می شه و میره شا ه مریض بود یک روز از ان ماجرا می گذشت وقتی شاه اون جمله رو گفته بود همه ته خط رو دیده بودیم همه دنبال تاج بودیم که یهو لوز لوز هی امد وبا کلی نفس نفس زدن گفت قربان زمزک ها تاجتان را برداشته اند با ردی که ما از ان ها گرفتیم یکی از ان ها در جشن حضور داشته وتاجتان رو دزدیده شاه با خوشحالی از جای برخاست وگفت زود تاجم رو برگردانید هی هورا جنگیدن با زمزک ها که مشکل نداره اهان راستی لوزه خانم جان برو زود زودلشکر اس اس لوز اماده کن تا برن با زمزک ها بجنگن خلاصه همون روز فهمیدن که زمزک ها در جنگل گل لوز هستن وبا یه حمله ی یواشکی تاج پاده شاه رو پس گرفتن پایان
دیشب ساعت 12 نیمه شب به لوزستان سفر کردم همیشه شب ما صبح ان هاست پس وقتی رسیدم ساعت 10 صبح بود من برای رفت به قصر باید از بازار رد می شدم و چون من مشاور اعظم پادشاه هستم وهمه منو می شناسند باید با همه سلام احوالپرسی می کردم وقتی به قصر رسیدم دوست من لی هوک در را باز کرد وبه من خوش امد گفت . رفتم وگفتم سلام ای شاه بزرگ وسلام ملکه له بزرگ . سال روز پادشاهیتان مبارک . من برای جشن اماده هستم لوزه جان سلام برو مهمانان روبه تالار قصر دعوت کن من مهمانان رو به تالار قصر دعوت کردم در اغاز همه سرود ملی لوزستان را خواندیم لووووووووزستان.......... بعد هم گپ گفت میهمانان بعد هم سخنرانی شاه وبعد هم خوردن کباب بره ی مخصوص سر اشپز وبعد هم رقص و............ و پایان اماوقتی شاهتاج میهمانی اش را در اورد می خواست تاجش را بگذارد داد زد تاجمان گم شده